سیستانیها

لطفاً نظرات و انتقاداتون رو درباره وبلاگ به ما انتقال دهید. با تشکر مدیر وبلاگ

سیستانیها

لطفاً نظرات و انتقاداتون رو درباره وبلاگ به ما انتقال دهید. با تشکر مدیر وبلاگ

مریم

به نام آنکه اشک را آفرید تا سرزمین عشق آتش نگیرد

Image and video hosting by TinyPic

ای تو مریم عزیز قصه هام
می دونم که عمری از تو من جدام
اما شبها با چشمهای گریونم
می زارم عکس تو روی این چشمام
دل من می خواد مثل همون روزا
تو منو عاشقونه صدا کنی
پر بگیری توی آسمون دل
غصه را از تن من جدا کنی
ای پری خوب من منو ببخش
بگذر از خطا و تقصی دلم

 

چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست

چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست

چه دل است این دل من ...... که ز یک ارزش اشک

بر رخ رهگذری...... یا زنالیدن مادر به فراق پسری ...... دل من می شکند

چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست ...... گریه در خلوت دل ننگ که نیست

چه دل است این دل من؟ که زتردی چو یکی ساقه تاک ...... به شتابی که تگرگ ...... بشکند ساقه او از هم بدرد پیکر برگ

یا به آسانی یک شاخه گل می شکند

چه دل است این دل من؟

هر کجا اشک یتیمی رنجور ...... می چکد بر سر مژگان سیاه

هر کجا چشم زنی غم زده با یاد پسر ...... به راه ...... دل من می شکند

چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست ...... گریه در خلوت دل ننگ که نیست

چه دل است این دل من؟

در مزاری که زنی ناله کند ...... به عزای پسرش ...... یا یتیمی که کند گریه در سوگ پدرش

جانم آید به خروش ...... ور ببینم پر خونین کبوترها

یا یکی بچه گنجشک که شکسته پرش ...... دل من می شکند

حالت دخترکی کوچک و تنها و فقیر ...... که به حسرت کند از شیشه اشک.....

به عروسک نگه گاه به گاه ...... و زدل تنگ کند ناله و آه ...... دل من می شکند

چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست ...... گریه در خلوت دل ننگ که نیست

ناله پیرزنی غمزده و دست تهی ...... که ندارد نفسی

ضجه مرغ اسیر کند ناله به کنج قفسی

هق هق مرد غریبی که بلا دیده بسی

حالت دختر زشتی که زشرم ...... رو ندارد به کسی ...... دل من می شکند

هر کجا در نگه تازه نهالانی خرد ...... از ستیز پدر و مادر خشم آلود

می وزد بوی طلاق ...... و زپراکندگی عائله ای بر خیزد ...... در سرا بانگ فراق

دل من می شکند ...... چه کنم دلم از سنگ که نیست ...... گریه در خلوت دل ننگ که نیست

آن زمانی که به دنبال شهید ...... مادر خون به دل ...... سینه می کوبد و می نالد و می گرید زار

همچنان ابر بهار ...... یا زمانی که نشیند در اشک ...... بر سر سنگ مزار

و به فریاد کند نام پسر را تکرار ....... دل من می شکند

چه کنم دلم از سنگ که نیست ...... گریه در خلوت دل ننگ که نیست

چه دل است این دل من

دلم از ناله مرغان چمن می شکند

زخیال غم مردم دل من می شکند

دلم از داغ شهیدان وطن می شکند

چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست ...... گریه در خلوت دل ننگ که نیست

چه کنم؟ دلم از سنگ که نیست

دل من می شکند